بخش دوم:ساختار:چيزی که پلات را به هم می چسباند.
ساختار چيزی است که قسمتهای داستان را به گونه ای کنار هم قرار می دهد که در دسترس خواننده باشند. ساختار چيدن مرتب مواد داستان به نفع مخاطب داستان است.
پلات در مورد عنصرهاست، ساختار در مورد زمان بندی است.
ساختار سه پرده ای
ساختار سه پرده ای از زمان ارسطو ثابت کرده است که موثر است. اگر خوب نگاه کنيم خيلی چيزها سه پرده ای است: متولد می شويم، زندگی می کنيم ، می ميريم. بيدار می شويم، روز را میگذرانيم، به خواب می رويم. جوکها هم سه قسمت دارند: مقدمه چينی (ست آپ)، بدنه جوک (بادی) و نتيجه (پی آف). در کلاسهای داستان نويسی گفته می شود که ساختار سه پرده ای مرده است. باورش نکنيد!
سه پرده داستان را شروع ،ميانه و پايان می سازد.
شروع
کار شروع داستان پاسخ دادن به سوال "چه کسی؟" است. شخصيت هدايت کننده را می شناساند. در کشتن مرغ مقلدصحنه دادگاه در شروع آتيکوس فينچ را به شما می شناساند.
وظيفه های ديگر مقدمه عبارتند از:
نشان دادن دنيای داستان
ايجاد لحنی که خواننده بايد به آن اعتماد کند
ترغيب خواننده برای حرکت به قسمت ميانی
معرفی تقابل ها: چه کسی يا چه چيزی سر راه شخصيت هدايت کننده قرار می گيرد
ميانه
اين قسمت جنگ شخصيت اصلی با چيزها يا کسانی است که سر راهش قرار می گيرند. ميانه بايد:
رابطه های شخصيت اصلی را عميق تر کند
علاقه ما به حوادث داستان را نگه دارد
شرايط را برای جنگ نهائی که در پايان، کارها را جمع و جور می کند آماده می سازد.
پايان
پايان نقطه ختم داستان بزرگ است. کار آن:
جمع و جور کردن تمام اتفاقات جمع و جور نشده داستان است، هيچ رشته ای نبايد در آخر داستان آزاد بماند.
ايجاد احساس هماهنگی. نشان دادن معنی که داستان به دنبال آن بود.
ساختار اسطوره ای چيست؟
از وقتی که جورج لوکاس برای نوشتن جنگ ستاره ها از جوزف کمپل برای ساختار اسطوره ای فيلم تشکر کرد، اين چارچوب سر زبانها افتاد.
ساختار اسطوره ای که گاهی ، به خاطر کتابی که کمبل به اين نام نوشته است، به نام "سفر قهرمان" ناميده می شود، ترتيب حادثه ها را تعريف می کند. اين ساختار از الگوی زير پيروی می کند:
دنيای قهرمان به خواننده معرفی می شود.
فراخوانی به ماجرا دنيای قهرمان را به هم می ريزد
قهرمان ممکن است به اين فراخوان محل نگذارد
قهرمان از خط قرمز می گذرد و وارد دنيای تاريکی می شود
ممکن است مرشدی برای درس دادن به قهرمان پيدا شود
تقابلهای متعددی با نيروهای تاريکی اتفاق می افتد
قهرمان دوره سياهی درون خودش دارد که بايد بر آن فائق آيد تا ادامه دهد
جادوئی در جنگ به قهرمان کمک می کند
جنگ آخر انجام می شود
قهرمان به دنيای خودش باز می گردد.
چرا اين ساختار موفق است؟ چون با ساختار سه پرده ای هماهنگ است:
پرده اول:
1.دنيای قهرمان به خواننده معرفی می شود.
2فراخوانی به ماجرا دنيای قهرمان را به هم می ريزد
3قهرمان ممکن است به اين فراخوان محل نگذارد
4قهرمان از خط قرمز می گذرد و وارد دنيای تاريکی می شود
پرده دوم:
5ممکن است مرشدی برای درس دادن به قهرمان پيدا شود
6تقابلهای متعددی با نيروهای تاريکی اتفاق می افتد
7قهرمان دوره سياهی درون خودش دارد که بايد بر آن فائق آيد تا ادامه دهد
8جادوئی در جنگ به قهرمان کمک می کند
پرده سوم:
9جنگ آخر انجام می شود
10قهرمان به دنيای خودش باز می گردد.
No comments:
Post a Comment