Saturday, November 29, 2008

خلاقيت و حد نصاب


راههای استفاده از آجر را بنويسيد.

در کارگاهها اين تمرين را می دهم. در مرحله بعدی می گويم حتما 20 راه برای استفاده از آجر بنويسيد. در اين مرحله شرکت کنندگان معمولا تعداد بيشتری ايده نو دارند. تعيين حد نصاب روشی برای گذر کردن از الگوها و رسيدن به ايده های خلاق است. در مورد آجر در کلاس خلاقيت و داستان نويسی دوستان اين جوابهای خلاق را دادند. (به جای آجر می توانيد برای خودکاری که جوهرش هم تمام شده راه استفاده پيشنهاد کنيد.):

نقاشی کردن، سبزه سبز کردن، عينک ساختن، کفش، طراحی لباس، کادو دادن، دندان کشيدن ،جای کاغذ، زندان قورباغه، زير صابونی.

در کارگاه شرکت بهستان دارو، يکی از دوستان جواب داد: برای سر کار گذاشتن کسانی که در کارگاه شرکت کردند!

يک بار در يک صف اين سوال را از دختری 9 ساله پرسيدم، يکی از جوابهايش خيلی جالب بود: درست کردن کشتی.

جلسه دوم خلاقيت در داستان نويسی


جلسه دوم خلاقيت در داستان نويسی

1. بحث انگيزه: بخش دوم کتاب راه هنرمند را بحث کرديم. تمرکز اين قسمت بر روی بازيابی حس هويت است. در کتاب آقای بيلر به راز اول ايجاد انگيزه پرداختيم. برای اين که برای هر کاری انگيزه داشته باشيم، نيازمند يک چرای بزرگ و قوی هستيم. اين همان چيزی است که ناپلئون هيل ، اشتياق سوزان می نامدش. ناخودآگاه ياد حرف وين داير می افتم که می گويد: "اگر چيزی را تمنا می کنی، و می خواهی بدانی که آيا واقعا به آن می رسی يا نه، نبايد به ليست بلند بالای کارهائی که برای رسيدن به خواسته ات حاضری بکنی نگاه کنی. بلکه بايد به ليست کارها و چيزهائی که حاضر نيستی برای رسيدن به خواسته ات ترکشان کنی نگاه کن. اگر اين ليست خالی بود به خواسته ات خواهی رسيد. کار بر روی صفحات صبحگاهی از واجبات گروه ماست. و همينطور قرار ملاقات با هنرمند درون. دوستان ايده های زير را برای قرار ملاقات با هنرمند درون پيشنهاد کردند: تئاتر، نمايشگاه، کوه، عکاسی، پارک، حمام، فيلم ديدن، سبزی پاک کردن، غذا درست کردن، فرودگاه امام بين ساعت 1 تا 4.5 صبح، شستن حمام و دستشوئی، پياده روی صبح زود.

2. برای مهارتهای تفکر خلاق: بر روی تمرين حد نصاب کار کرديم که در پست بعدی می نويسم. و مهارت عکس بر عکس را صحبت کرديم. قرار شد دوستان از اين موضوع در داستان نويسی استفاده کنند. در کلاس پيش فرضهای داستان نويسی را معکوس کرديم. اما به خاطر داشته باشيد، در تمرينی که برای جلسه بعد می آوريد لازم نيست پيش فرضهای داستان را معکوس کنيد، بلکه هر پيش فرضی را معکوس کنيد موضوعی برای داستان می شود. برای مثال ببينيد رولد دال در داستانِ هلوی غول پيکر چه پيش فرضهائی را معکوس کرده است.

اين جلسه به تاريخچه خلاقيت در هنر نرسيديم، در جلسه بعد با اين موضوع شروع می کنيم.

جلسه اول کلاس خلاقيت در داستان نويسی


از پنجشنبه 3 آبان کلاسهای خلاقيت در داستان نويسی را شروع کرديم. از اين به بعد سعی می کنم خلاصه ای از مطالب هر جلسه کارگاه را اين جا بنويسم.

طراحی کارگاه بر اساس اين اصل شکل گرفته است که خلاقيت محصول تداخل سه حيطه است: دانش يا تخصص، مهارتهای تفکر خلاق و ايجاد انگيزه. اگر اين سه را کنار هم بگذاريم شانس بروز خلاقيت را بيشتر کرديم.

در هر جلسه کارگاه به اين سه حيطه می پردازيم: يعنی در باره ايجاد انگيزه کار می کنيم. بر روی مهارتهای تفکر خلاق کار می کنيم (هر جلسه يک يا دو مهارت) و در نهايت به آن چه خلاقيت را به داستان نويسی ربط می دهد می پردازيم.

جلسه اول ما (بر خلاف ميل باطنی من) به بحث نظری در مورد خلاقيت و فلسفه مهارتهای تفکر خلاق گذشت. اما از جلسه دوم بيشتر کار عملی می کنيم.

منبع اصلی ما در ايجاد انگيزه، کتاب راه هنرمند و کتابی به نام "هفت راز پنهان در ايجاد انگيزه" نوشته تاد بيلر است. راه هنرمند برای يک دوره دوازده جلسه ای طراحی شده و در هفت جلسه بعدی در هر جلسه به يک راز پنهان از کتاب آقای بيلر خواهيم پرداخت.

قسمت دوم کار ما بر روی مهارتهای تفکر خلاق است. منبع اصلی ما برای اين قسمت کتاب تفکر جانبی از آقای دکتر د بونو و کتاب تينکر توی نوشته آقای ميکائيل ميکالکو است.

در قسمت سوم عموما به خلاقيت در هنر و اختصاصا در نويسندگی می پردازيم. منابع من در اين قسمت کتابهای زير است:

Explaining creativity, R. Keith Sawyer, Oxford university press 2006

Baron's Creative writing, the easy way, Heather L. Hirschi, 2004

در جلسه اول از دوستان پرسيدم: چه کسی را در اطراف خودتان می شناسيد که خلاق هستند، و خصوصيات آنها چيست؟ بعد از مطالب جالبی که دوستان گفتند، يکی از دوستان از من پرسيد، شما چه کسی را خلاق می پنداريد؟ من گفتم: "خودم".

فرصت پيش نيامد که بيشتر توضيح دادم. اين جواب را از روی خودستائی ندادم. بلکه منظورم اين بود که همه خلاق هستند. ياد اين موضوع افتادم:

قبل از شروع کلاسها کتاب يادداشتهای مرد فرزانه را باز کردم. اين متن آمد:

گواهينامه ی استادی

بدين وسيله گواهی می شود که دارنده اين گواهی نامه به درجه ی استادی در فضا-زمان رسيده است. و حق اعمال نظر کامل بر تمام رويدادهای زندگی شخصی و تجربيات همزمان و بی شمار زندگی، تمرکز آگاهی بر آنها، انتخاب آزادنه ی پيروزی يا شکست و جذب چنين مظاهری را برای آموزش و سرگرمی دارد. اين گواهينامه مشروط به تبصره زير است:

در جيب هر کسی يکی از اين گواهينامه ها است.

مطمئنم که همه دوستان اگر جيبشان را بگردند آن گوهينامه را پيدا خواهند کرد J