Wednesday, October 27, 2010

احساس عذاب وجدان

يکی از عنوانهائی که در کارگاههائی که من و همسرم برگزار می کنيم خيلی طرفدار دارد، موضوع تيپ شناسی شخصيتی است. در آينده در اين وبلاگ به تيپ شناسی شخصيتی به نام "ام بی تی آی" خواهم پرداخت، ولی در حال حاضر همينقدر اشاره کنم که تيپ من جز افرادی است که خيلی روی اين که همه چيز بايد درست و روی حساب باشد سخت نمی گيرند، اما وقتی ارزشهايشان زير سوال می رود، حتما صدايشان در می آيد. به همين خاطر اين افراد کمی غير قابل پيش بينی به نظر می آيند. اين را به اين خاطر می گويم که هفته پيش در جلسه ای بودم که حس می کنم در آن ارزشهايم زير سوال رفت، و چون آن طور که دلم می خواست مخالفت نکردم، وجدان درد گرفتم واين مطلب را به عنوان مسکن برای اين درد می نويسم.
هفته پيش به جلسه انتخابات انجمن مدرسه ای رفته بودم. تعريف از مدرسه و به ويژه مدير آن انقدر زياد بود که برای من کمی آزار دهنده شده بود. اول يکی از نمايندگان انجمن سال قبل از افتخارات مدرسه گفت که ايزو فلان گرفته و چه بازديدها کردند و چه نکردند.
بعد دانه دانه بچه های به اصطلاح موفق مدرسه آمدند و از مدير مدرسه تعريف کردند. خيليها گفتند که اين جا بهترين مدرسه است و مدير مدرسه بهترين مدير دنياست.
بعد از آن بدون اغراق بيست نفر از پدرها يا مادرها آمدند و گفتند که بچه شان به هر جا رسيده به خاطر مدير مدرسه بوده است.
يکی از آن بيست نفرمن بودم که به اين دليل که مدير مدرسه زمانی معلم من بوده است، به تريبون فراخوانده شدم که صحبت کنم.
پيش از اين که بگويم من چه گفتم، بايد بگويم من اين مدرسه به دليل خيلی از ويژگيهايش می پسندم و دوست دارم و خيلی از روشهای مديريتی مدير مدرسه را می ستايم. اما همانطور که ستايش يا پسند من دليلی بر خوب بودن مدرسه نمی شود، استدلال دوستانی که پشت تريبون آمدند، دليلی بر خوب بودن يا بد بودن مدرسه نيست.
استدلال اين دوستان چند اشکال داشت:
1.     آيا اگر دانش آموزی موفق شده است،  (موفقيت را مساوی قبول شدن در دانشگاه يا مدرک دانشگاهی بگيريد.) آيا علت آن مدير مدرسه بوده است، يا معلم، يا پدر و مادر؟ خود دانش آموز چند درصد در اين موفقيت نقش داشته است؟ شايد اگر اين دانش آموز در مدرسه معمولی تری بود موفق تر هم می شد.
2.     مرحوم بنی هيل می گويد، اين که کسی از چترهای نجات شکايت نمی کند، دليل نمی شود که همه آنها درست کار می کنند." معلوم است که دانش آموزان موفق دوست دارند بيايند جلوی جمع و رتبه کنکور و مدرک دانشگاهيشان را به ديگران نشان دهند. اما آيا دانش آموزان به اصطلاح ناموفق (من مخالفت بزرگی با مساوی گرفتن موفقيت با قبولی کنکور دارم که باشد برای بعد) دوست دارد که بيايد جلوی جمع؟ آيا اين که کسی نمی آيد بگويد من ناموفق بودم دليل موفقيت مدرسه است؟
3.     سوال مهم، آيا اجازه داريم برای رسيدن به نتيجه درست از ابزار اشتباه استفاده کنيم؟ آيا اجازه داريم که با شيوه تفکر نا درست به نتيجه درست برسيم؟ هر چقدر مديری يا مدرسه ای خوب باشد، آيا اجازه داريم با روشی نادرست به اين نتيجه برسيم؟
4.     داشتن گواهی ايزو تا چه اندازه می تواند نشان دهنده ،خوب بودن مدرسه باشد؟


آن چه من پشت تريبون گفتم، گفتار کاملی نبود، ولی با نوشته بالا کمی راحت تر شدم. من گفتم:
"نمی توانم بگويم اين جا بهترين مدرسه است. بهتر بودن چيزی سليقه ای است، می توانم بگويم اين مدرسه با سليقه ما خوب جور است. سليقه ما ممکن است سليقه اکثريت جامعه هم نباشد. شايد بتوان گفت اين جا مدرسه ای برای سليقه خاص است. در مورد مدير مدرسه دو چيز را با اطمينان می توانم بگويم، ايشان مديری چند وجهی و کمال گرا هستند."

No comments: