Tuesday, April 1, 2008

خلاقيت و آقای شصت چی


می گويند خلاقيت در سه حوزه است، انگليسيها می گويند در سه تا پی.

Product, process and people

اولی که کاملا واضح است يعنی ممکن است در به وجود آوردن يک محصول جديد خلاقيت خود را نشان دهيد. داستانی بنويسيد، ماشين جديدی اختراع کنيد، آهنگی بسازيد. درتمام اين کارها شما با خلاقيت خود محصولی جديد آفريديد.

اما خلاقيت شما ممکن است در فرآيندها باشد، يعنی کاری را که ديگران قبلا انجام می دادند، شما همان کار را از طريقی جديد ولی راحت تر به انجام برسانيد. هنری فورد که خط توليد را وارد صنعت ماشين سازی کرد، هيچ محصول جديدی نساخت، بلکه فرآيند جديدی را در توليد محصولی که قبلا توليد می شد وارد کرد. (البته بگذريم از اين که خيليها می گويند خط توليد را هم کس ديگری قبل از او اختراع کرده بود.)

اما خلاقيت سوم در افراد است. وقتی کسی را به عنوان خلاق شناختيم آن وقت هر کاری که بکند انتظار داريم جديد باشد. بعد از اين که پيکاسو به عنوان نقاش مشهور شد مردم کارهای او را به شکل ديگری نگاه می کردند. خانم مدونا در سال 1984 با آلبوم like a virgin مشهور شد، مردم برگشتند آلبومی که او سال قبل به نام مدونا داده بود و اصلا با اقبالی روبرو نشده بود، خريداری کردند. در واقع گاهی اين طور به نظر می آيد که کسی که شانس بياورد و نامش به عنوان خلاق ثبت شود، هر کاری که بکند، از اقبال بيشتری روبرو خواهد شد.

من فکر می کنم آقای مهران مديری هم از اين خوش شانس بهره برده است. خلاقيتی که او در کارهائی مثل نوروز 72 يا پاورچين ارائه داد، باعث شده که هر مزخرفی (مثل مرد هزار چهره) را روی صفحه تلويزيون ببرد، مردم به تماشايش بنشينند.

1 comment:

amir said...

نقش شانس در خلاقیت ؟ جالب بود. امشب که به سایت شما رسیدم دیدم عجب ! یک نفر دیگه هم هست که به خلاقیت علاقه داره. پیشنهاد می کنم که یک سری به ser ken robinson بزنی چون سخنرانی خوب در این زمینه داره.
موفق باشی