چند وقت پيش، يکی از دوستانم که از دانشجويان ممتاز يکی از دانشکده های پزشکی است، برای من نوشت که به عنوان دبير مجله دانشجوئی انتخاب شده. از آن موقع به بعد در ای ميلهايش شوق و ذوقش را برای تعيين نام و کوچکترين جزييات مجله می ديدم و حس می کردم که چقدر از کاری که می کند خوشحال است. تا اين که در يکی از ای ميلهايش برايم نوشت:
امروز با یک متخصص تغذیه صحبت میکردم میگفتن این کارا کلا هیچ سودی نداره باید فقط درس بخونم تا به هدف برسم. کانال اصلی درسه
گفتن اصلا دنبال این مجله بازی نرم
من گفتم میخوام کارای بزرگ کنم, گفتن این کار بزرگی نیست
تمام سودی که این مجله میتونه داشته باشه یکی کسب تجربه است و دیگری حداکثر4-5نمره کمک در امتحان تخصص هست
در آخر از من نظرم را پرسيده بود. قبل از اين که جوابم را به او برايتان بنويسم، دوست دارم بدانم نظر شما چيه؟
عکس اين صفحه را مرداد امسال از دروازه ملل در تخت جمشيد گرفتم.
امروز با یک متخصص تغذیه صحبت میکردم میگفتن این کارا کلا هیچ سودی نداره باید فقط درس بخونم تا به هدف برسم. کانال اصلی درسه
گفتن اصلا دنبال این مجله بازی نرم
من گفتم میخوام کارای بزرگ کنم, گفتن این کار بزرگی نیست
تمام سودی که این مجله میتونه داشته باشه یکی کسب تجربه است و دیگری حداکثر4-5نمره کمک در امتحان تخصص هست
در آخر از من نظرم را پرسيده بود. قبل از اين که جوابم را به او برايتان بنويسم، دوست دارم بدانم نظر شما چيه؟
عکس اين صفحه را مرداد امسال از دروازه ملل در تخت جمشيد گرفتم.
2 comments:
غالب ماهمیشه میخواهیم کارهای بزرگ انجام دهیم.
کارهای کوچک مقدمه انجام کارهای بزگ هستند.
غالب ما به انجام کار بزرگ موفق نمیشویم.
در زمینه لذت بردن و احساس رضایت از زندگی هم کم و بیش این صدق میکند.
راستی اصلا ملاک بزرگی و کوچکی یک کار چیست؟
آپولو هوا کردن بزرگتر است یا تدریس یک سرباز معلم جنوبی در یک مدرسه ابتدایی زهوار در رفته؟
موفق باشید.
Post a Comment