چطور کلی ايده برای پلات داشته باشيم؟
اين بخش برای من که کارگاههای خلاقيت درس می دهم خيلی جالب بود. اصول آن بسيار کاربردی است و فکر کنم به درد هر کاری که آفرينش در آن باشد می خورد.
نويسنده کتاب در اين بخش ده اصل و بعد بيست روش برای آفرينش ايده های پلات پيشنهاد می دهد.
همانطور که در کلاسهای خلاقيت درس می دهيم بين کميت وکيفيت ايده رابطه وجود دارد. نويسنده اين کتاب هم به اين موضوع اشاره کرده است. راه داشتن يک ايده خيلی عالی اين است که کلی ايده داشته باشيد. حالا وسط کلام نويسنده شکر، اين نقل قول را زا اودری شاعر انگليسی بکنم که شاعران خوب بيشتر از شاعران بد، شعر بد گفته اند.
ده قانون
يک . زمانی برای خلق ايده اختصاص دهيد، دست کم هفته ای يک بار
دو . مکانی ساکت و آرام ترتيب دهيد که در آن ايده هايتان جريان يابد.
. سه . سی دقيقه وقت بدون مزاحمت در اختيار خودتان بگذاريد. (از من راوی اين را داشته باشيد که بدون مزاحمت يعنی موبايلتان را خاموش کنيد.)
چهار. يکی از تمرينهای بيست گانه که در ادامه پست می آيد را انجام دهيد
پنج. اجازه بدهيد هر چيزی به تخيلتان راه پيدا کند و آن را يادداشت کنيد
شش. مهمترين قانون، خود را سانسور نکنيد
هفت. سعی کنيد به شما خوش بگذرد، حتی اجازه داريد بخنديد
هشت. تمام ايده هايتان را ثبت کنيد
نه. بعد از دو يا سه جلسه تازه زمان ارزيابی ايده هايتان است. از قسمت "ايده هايتان را تغذيه کنيد" در آخر اين بخش استفاده کنيد
. ده. اين فرآيند راهر قدر دوست داريد تکرار کنيد
و هميشه به خاطر داشته باشيد:"سفر هزار مايلی........
نياز به کلی هله هوله دارد"
پس در طی اين تمرين تا می توانيد بخوريد.
بيست راه برای داشتن کلی ايده:
يک. بازی چی می شد اگر...، وقتی فيلمی می بينيد، کتابی می خوانيد، اتفاقی را می بينيد، از خودتان بپرسيد چی می شد اگر جور ديگری اتفاق می افتاد.
. دو.عنوان: يک عنوان خوب برای بسازيد و بعد برای آن داستان بنويسيد
. سه.ليست: بردبری ليستی از اسمهائی که به ذهنش می آمد درست می کرد و بعد با آن داستان می نوشت.
چهار.مسائل و موضوعات: چه موضوعاتی شما را تحريک می کند. هر کدام می تواند موضوع داستانی شود. .
پنج.ديدن: اجازه بدهيد تخيل شما برايتان فيلمی را نمايش دهد.
شش. گوش دادن: به موسيقی که بر روی شما تاثير می گذارد گوش دهيد.
هفت. اول شخصيت: شخصيت ديناميکی خلق کنيد وببينيد که شما را به کجا می کشاند، راههای زير را برای خلق چنين شخصيتی پيشنهاد می کنيم:
آ. تجسم: چشم را ببنديد و شخصيتی را تجسم کنيد، اولين کسی که به ذهنتان می آيد را بر روی کاغذ بياوريد.
ب. باز آفرينی کسی که می شناسيد: کسی را که از گذشته می شناسيد انتخاب کنيد و تغييرش دهيد، جنسيت يا شغلش را جابه جا کنيد.
پ. متنهای بزرگداشت در گذشتگان
ت. بد ترين حالت ممکن: وقتی که شخصيتتان را ساختيد، از خود بپرسيد که بدترين اتفاقی که برايش ممکن است بيفتد کدام است.
هشت. دزديدن از بهترين ها: از پلات بزرگان به عنوان محرکی استفاده کنيد وبعد آن را تغيير دهيد.
نه. برعکس کردن يک ژانر: می توان ژانرهای معروف داستانی را گرفت و برعکس کرد.
ده. پيش بينی ذهنيت جامعه: اگر بتوانيد حدس بزنيد که چه موضوعی ذهن جامعه را اشغال خواهد کرد، ايده خوبی برای نوشتن خواهيد داشت. مجله ها منبع خوبی برای پيدا کردن اين ايده هستند
يازده. خواندن روزنامه
دوازده. پژوهش، جيمز ميچنر، وقتی می خواست کتابی بنويسد، از چهار يا پنج سال جلوتر شروع می کرد و نزديک 150 تا 200 کتاب در مورد آن موضوع می خواند. مصاحبه با صاحب نظران را فراموش نکنيد.
سيزده. کامل کردن جمله:"چيزی که من واقعا دوست دارم در موردش بنويسم........"
چهارده. وسواس، شخصيتهای اصلی داستانها به چيزی وسواس دارند، ژاور بينوايان چه وسواسی داشت؟ حتما وسواس دوريان گری به جوانی را به ياد می آوريد. شخصيتی بيافرينيد، وسواسی به او بدهيد، و بعد نگاه کنيد که چه می کند.
پانزده. نوشتن خط اول
شانزده. نوشتن پيشگفتار
هفده. استفاده از نقشه های ذهنی
هجده. نوشتن پايانی به ياد ماندنی: مانند پايان کازابلانکا "لوييس، فکر می کنم اين آغاز دوستی زيباست"
نوزده. حرفه ها: مطالعه در حرفه های مختلف می تواند، ايده داستان نويسی ايجاد کند.
بيست. عاجز شدن: اگر بعد از همه اين کارها باز هم از نوشتن عاجزيد، ناراحت نشويد، خيلی از نويسنده ها از همين جا شروع کرده اند. ال دکتروف قبل از نوشتن رگتايم، عاجز شده بود و به ديوار اتاقش زل زده بود، بعد شروع به نوشتن در مورد آن ديوار کرد، بعد خانه و خيابان سالی که خانه در آن ساخته شده بود و .. رگتايم ساخته شد.
No comments:
Post a Comment