يکی از مزايای بزرگ سفرهائی که برای کارگاهها، به تنهائی يا به همراه همسرم می روم، پيدا کردن دوستان خوب است. ولی اين موهبت در دو سفری که به خرم آباد داشتم، با پيدا کردن دوستی دانشمند، اهل مطالعه و با حوصله فراوان، به نيک بختی استثنائی تبديل شد. در اين سفرها با دوست عزيزی به نام آقای نيکنام آشنا شدم، که قسمت عمده اطلاعاتی که در اين قسمت قرار می دهم از گفته های ايشان است که با حوصله زيادی که در دو سفر من به خرم آباد به خرج دادند، به من منتقل کردند.
چرا اين اطلاعات را در وبلاگ می گذارم؟ قبل از سفر به خرم آباد به دنبال اطلاعات مرتبط در اينترنت گشتم، ولی هيچ جا چنين اطلاعات جامعی پيدا نکردم.
خرم آباد شهر پر آبی است. در هر گوشه شهر آبی را می بينی که بعد از بهره برداری از آب چشمه ها در نهرها جاری است، آب زلال چشمه. بزرگترين چشمه فلات ايران به نام چشمه گلستان در خرم آباد و در زير دژ شاپورخواست (معروف به قلعه فلک الافلاک) است. برون ده اين چشمه 1200 ليتر در ثانيه است.
برای بعضی از خانه های شهر از قديم از آب چشمه سهمی در نظر گرفته شده است که در سند آنها هم قيد شده، به همين علت لوله های متعددی را در نهرها می بينی که آب چشمه را به خانه ها می برد.
لولهائی که آب چشمه را به خانه ها می برد
خرم آباد در زمان مادها، "ماداکتو" و در زمان هخامنشی "خايدالو" ناميده می شده است. اين شهر در زمان ساسانيان در اثر زلزله ويران می شود و شاپور اول آن را بازسازی می کند، به همين علت به قلعه اين شهر شاپورخواست می گويند.
کاسيتها اجاد قوم لُر بودند که دو افتخار برای آن ها در تاريخ ثبت شده است، رام کردن اسب و کشف آلياز مفرغ.
مناره ای در شهر است به نام مناره آجری که متعلق به زمان ديلمان هاست، اين مناره و قلعه شاپور خواست دو جائی بودند که از آن جا می توانستند کل شهر را تحت نظر داشته باشند، اين مناره 60 متر ارتفاع داشته، ولی الان فقط 30 متر آن باقی مانده است.
No comments:
Post a Comment