کامنتی که يکی از دوستان روی پست قبلی من گذاشته بود، باعث شد بين کشنده های خلاقيت اين پست را بنويسم.
در واقع مديری که در پست قبلی ازش صحبت کردم استدلال اصليش برای اهميت گذاشتن روی نمره اين است که اين طوری دانش آموزان به طرف درس می روند و دنبال اعتياد نمی روند. همه والدين هم از اين استدلال خيلی خوششان می آمد. من هم جواب طبقه بندی شده ای برای اين استدلال نداشتم. تا اين که به طبقه بندی رسيدم که بر اساس مطالعات جامعه شناسی است. در پستهای آينده مطالعات جامعه شناسی که پشتيبان اين طبقه بندی است را ارائه خواهم داد. اما به طبقه بندی بپردازيم. در درجه اول انسان معتاد را بنا به تعريف مدير عزيزمان داريم که در موردش خيلی بحث نمی کنيم. (ولی جای بحث فراوان دارد، چون اگر اعتياد را بتوانيم خوب باز کنيم، خود نشانگر انسانی است که انرژی خلاقه زيادی داشته، ولی نتوانسته کانال مناسبش را پيدا کند.)
اولين انسانی که بررسی می کنيم، انسان مطيع است. انسان مطيع تحت ضوابط و کنترل بزرگ می شود. در دروس مدرسه موفق است، نمرات عالی می گيرد. معمولا مدرک بالای تحصيلی دارد. انسان مطيع کارمند خيلی خوبی می شود.
انسان عاطفی (دوست دارم اسم مناسب تری برايش پيدا کنم، ولی فعلا به همين نام صدايش کنيم.) انسانی است که پنج احساس در موجودش تنظيم شده است. احساس گناه ندارد. اضطراب ندارد. افسرده نيست. خشمش را مديريت می کند. احساس ترس ندارد. ممکن است مدرک بالا داشته باشد يا نداشته باشد. ولی فکر نکنم مهم باشد. به قول سهراب سپهری، وقتی آسمان و پنجره مال من است، چه اهميت دارد
...
...
انسان چهارم انسان خلاق است. او راههای جديد را امتحان می کند. ممکن است کارنامه ای از شکستها داشته باشد. بعضيهاشان جز مخترعين شناخته شده اند. اما خيلی از انسانهای خلاق را ما به عنوان نابغه نمی شناسيم.
حال که تصوير اين چهار انسان را ساختم، به چند مطلب می خواهم اشاره کنم: اول اين که انسان ايده ال انسانی است که هر سه تای اينها را داشته باشد. هم مدرک بالا هم کنترل برعواطف و هم خلاق باشد. دوم اين که نقطه مقابل انسان مطيع که مدرک بالائی دارد، الزاما انسان معتاد نيست. يک کار آفرين که برای کس ديگری کار نمی کند و هزاران انسان مطيع برايش کار می کنند، می تواند نقطه مقابل انسان مطيع باشد. سوم اين که وقتی نتوانيم انسانی با تمام خصوصيات اين سه انسان داشته باشيم، بايد ببينيم دوست داريم بيشتر رنگ و بوی کدام را داشته باشيم. من با وجودی که خلاقيت درس می دهم،اما اگر به من بگويند بايد يکی از اين سه انسان را انتخاب کنی تا فرزندت آن گونه پرورش يابد، انسان عاطفی را انتخاب می کنم.
من مدارس را با نگاه بالا ارزيابی می کنم. متاسفانه تا به حال مدرسه متعادلی که هر سه انسان را پرورش دهد، پيدا نکردم. ولی مدرسه ای را می شناسم که انسان عاطفی خوبی پرورش می دهد. مدرسه مديری که در موردش صحبت کرديم انسان مطيع خوبی پرورش می دهد. انسانهائی که همه مدارک بالا دارند و کارمندهای خوبی می شوند. و بايد تاکيد کنم که خيلی از والدين چنين انسانی و چنين مدرسه ای را می پسندند.
No comments:
Post a Comment