Tuesday, January 15, 2008

راز واقعی عقاب


در کارگاهی که برای معاونت تحقيقات وزارت بهداشت داشتم، يک روز کامل را به بحث خلاقيت و روشهای اجرائی آن پرداختم. کمی با شرکت کنندگان به نوشتار خلاق پرداختم و داستان پست قبلی را تا جائی که با فونت سياه است برايشان گذاشتم. و بعد خواستم که داستان را کامل کنند. هدف اين بود که الگوها بشکند، در تمرينهای خلاقيت چيزی به اسم نادرست يا غلط وجود ندارد، مگر چيزی از الگو پيروی کند. (بعدا در اين مورد مفصل خواهم نوشت.) برخی از نوشتارها خيلی مطابق الگو بود (که جای گله هم ندارد، بعد از يک روز صحبت در مورد تفکر خلاق انسان خلاق نمی شود) ولی يکی از دوستان که از گرگان آمده بود پاسخی نوشته بود که من بی اختيار برايش کف زدم. شايد نتوانم عين متن او را بنويسم ولی مضمون آن را نقل می کنم، او نوشته بود:

عقاب به فرزندش گفت: تو يک عقاب نيستی، بلکه تو خرگوشی بودی که در کودکی من تو را به فرزندی قبول کردم!

No comments: