يکی از دوستان کامنت گذاشته بود که :
سلام. من يک مشکلی دارم. ... از خلاقيتم وحشت می کنم. چون دور و بريهام را اذيت می کنه. برای مديرتش په پيشنهادی داريد؟
نمی دونم اين منظور از وحشت چيست. اما يک نکته جز چيزهائی است که تمام آنهائی که در مورد خلاقيت کار کردند به اسامی مختلف به آن اشاره می کنند: اون هم اين که از اطرافيانتان نبايد انتظار تاييد داشته باشيد. حالا انواع مختلف بيان آن را برايتان می گويم.
خانم کارولين ميس می گويد وقتی از قالب خودتان بيرون آمديد، انتظار نداشته باشيد قبيله شما ( منظور گروهی است که به آن وابسته بوديد، اين گروه می تواند خانواده، دوستان، شرکت، يا هم حرفه ايهای شما باشد.) برايتان شامپاين باز کنند. اونها معمولا ناراحت می شوند، آنها دوست ندارند شما با سرعتی بيشتر از آنها رشد کنيد، (کاری که خلاقيت آن را ممکن می کند.) آنها از اين موضوع می ترسند.
آقای جوهانسون در کتاب "اثر مديچی" می گويد: در مراحل اوليه خلاقيت (يا نوآوری)، ممکن است شبکه اجتماعی قبلی تو از تو حمايت کنند، اما اگر کمی جلوتر بروی اين شبکه از تو حمايت نخواهد کرد، و بايد آماده باشی که شبکه جديدی تشکيل دهی يا به شبکه جديدی بپيوندی.
جمع بندی اين که اگر در راه خلاقيت قدم بر می داريد، بايد آماده باشيد که دور و بريهايتان به شما اعتماد نکنند يا از شما وحشت کنند. بحث بعدی اين است که ايده خلاقتان را برای هر کسی نگوييد. چون اگر تاريخ را نگاه کنيد، کسانی که ايده خلاقی داشتند، اغلب در مراحل اوليه توسط اطرافيانشان مورد تمسخر قرار گرفتند. پس يا بايد آمادگی اين مورد تمسخر قرار گرفتن را داشته باشيد، يا سعی کنيد ايده های خلاقتان را به هر کسی نگوييد.
1 comment:
chera poste jadid nemigzarid. man montazerm
Post a Comment