وقتی اسم نوآوری می آيد، ممکن است فکر کنيم، يک نوآوری چيزی است مثل هوا کردن يک سفينه فضا پيما. ولی اغلب نوآوريها، ابداعات بسيار ساده ای بوده اند. برای همين می خواهم هر چند وقت يک بار يک نمونه از نوآوريها را در بين مطالب اين وبلاگ مثال بزنم.
بستنی قيفی يکی از نوآوريهای جالب است که داستان قشنگی دارد. در سال 1904 آقائی به اسم ارنست هاموی در نمايشگاه سنت لوييس مشغول فروختن بستنی نونی بود، (حالا نمی دونم وسط نونها بستنی اکبر مشتی می گذاشت، يا بستنی زعفرانی کاله) که متوجه می شود دوستِ بستنی فروش کنار دستيش که بستنی ليوانی می فروخت، ديگر ليوان ندارد. او هم فوری يکی از نونها را قيف می کند و می دهد به او تا به اين ترتيب با استفاده از نونهای ارنست بتواند بقيه بستنيهايش را بفروشد. (من اگر بودم کلی ذوق می کردم که او ليوان ندارد، تا خودم بتوانم بستنی نونيهايم را بفروشم! فکر کنم برای همين است که تا به حال نوآوری نداشتم.) و بدين ترتيب بستنی قيفی اختراع شد.
Ref: How to have kich-ass ideas by Chris Barez Brown.
بستنی قيفی يکی از نوآوريهای جالب است که داستان قشنگی دارد. در سال 1904 آقائی به اسم ارنست هاموی در نمايشگاه سنت لوييس مشغول فروختن بستنی نونی بود، (حالا نمی دونم وسط نونها بستنی اکبر مشتی می گذاشت، يا بستنی زعفرانی کاله) که متوجه می شود دوستِ بستنی فروش کنار دستيش که بستنی ليوانی می فروخت، ديگر ليوان ندارد. او هم فوری يکی از نونها را قيف می کند و می دهد به او تا به اين ترتيب با استفاده از نونهای ارنست بتواند بقيه بستنيهايش را بفروشد. (من اگر بودم کلی ذوق می کردم که او ليوان ندارد، تا خودم بتوانم بستنی نونيهايم را بفروشم! فکر کنم برای همين است که تا به حال نوآوری نداشتم.) و بدين ترتيب بستنی قيفی اختراع شد.
Ref: How to have kich-ass ideas by Chris Barez Brown.
No comments:
Post a Comment