در اين بخش نويسنده به توهم حافظه می پردازد و اطمينانی که به آن داريم و شايد نبايد داشته باشيم. انسانها آن چه که انتظار دارند به خاطر بياورند را به خاطر می آورند، نه هر انچه که ادارک می کنند.
ما نسبت به خيلی از تغييرات کور هستيم و آن ها را به خاطرنمی آوريم. برای نمونه در تمام فيلمها تغييراتی وجود دارد که به چشم اکثر بينندگان نمی آيد. مثلا در فيلم پرتی وومن در صحنه ای جوليا رابرتز پن کيک به دهان می برد ولی در کات بعدی کرواسان به دهان می گذارد. از آن جائی که فيلم به صورت ترتيبی فيلم برداری نمی شود، بلکه صحنه هائی که در يک لوکيشن هستند پشت هم فيلمبرداری می شوند، وجود چنين خطاهائ کاملا عادی است. به خاطر وجود کوری ما به تغيير است که سازندگان فيلم به خود اجازه می دهند چندين خطای اين چنينی در فيلمشان باشد. در اين سايت می توانيد خطاهائی از اين دست را ببينيد:
پژوهشهای مختلف نشان داده است که ما نسبت به کوريمان به تغيير آگاه نيستيم و فکر می کنيم اگر تغييری اتفاق بيفتد حتما متوجه می شويم.در به خاطر آوردن بعضی خاطرات، ذهن گاهی اين تمايل دارد که خود را در مرکز توجه بگذارد. به اين دليل، در يادآوری اتفاقی که برای کس ديگری افتاده است، گاهی در يادآوری خود را جای او قرار می دهيم. در نوشته های علمی به اين موضوع خطا در منشا حافظه گفته می شود يا
Failure in source memory
اين خطا در انتخابات گذشته آمريکا برای هيلاری کلينتون
افتاد. او در مصاحبه ای عنوان کرد که وقتی از بوسنی بازديد می کرده است صدای خمپاره ها را می شنيده است. اما بعد از آن فيلمی پخش شد که او را در ورود به بوسنی نشان می داد، در حالی که دختری برايش دسته گلی می آورد. اين جا کلکی که حافظه بر سر خانم هيلاری آورد، تبديل به يکی از عواملی شد که او را از کانديد شدن برای رياست جمهوری بازداشت.آيا حافظه ما در مورد اتفاقات مهم تاريخی دقيق است؟ يک واقعه مهم تاريخی را به ياد بياوريد، مثلا بيست و دوم بهمن سال پنجاه و هفت (از دوستان کم سن و سال تر می خواهم واقعه ديگری را انتخاب کنند.) از بيست و يکم بهمن شايد خاطره ای نداشته باشيم ،اما خاطره بيست و دوم بهمن به روشنی در ذهنمان نقش می بندد. آيا اين خاطره واضح و روشن که خيلی هم با احساس ما گره خورده است درست است؟ در پژوهشی، روانشناسی که با سه روانشناس ديگر در 11 سپتامبر سال 2001 همراه بوده است، بعد از چند سال آن چه که از اين روز به خاطر داشته می نويسد، او از دوستانش هم می خواهد اين کار را بکنند. جالب اين است که چهار گزارش به دست می آيد که از جنبه های مختلف همگون نبودند. اما هر چهار نفر مطمئن بودند که آن چه نوشته اند درست است.متاسفانه در بيشتر موارد انسانها همراهی احساس و روشنی يک خاطره را دليل دقت آن می دانند، در حالی که به هيچ وجه اين گونه نيست. دفعه بعد که از کسی شنيديد که واقعه ای را با دقت کامل نقل قول می کرد، به ياد داشته باشيد که به صداقت او می توانيد اطمينان کنيد، اما به حافظه او خير.